اتفاق ساده ای می افتاد
دلم می خواست
شبی که می رفتی
اتفاق ساده ای می افتاد
راه را گم می کردی
فاخته ای کوکو می کرد
و کلیدی زنگار گرفته
از آشیانه ی خالی درناها
به زمین می افتاد
باران می گرفت
بیدار می شدم
بیدارت می کردم
و ادامه ی این خواب را تو تعریف می کردی
واهه آرمن
منبع : https://textdooni.irآدرس اینستاگرام : https://instagram.com/textdooniir