آموزگار بزرگ شهادت..
امام حسین (ع) فرزند خانوادهای است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است.
آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا بههمهی آنها که جهاد را تنها در توانستن میفهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است؛
انتخابی که در آن، مجاهد با قربانی کردن خویش در آستانه معبد آزادی و محراب عشق، پیروز میشود…
و حسین وارث آدم – که به بنیآدم زیستن داد – و وارث پیامبران بزرگ – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند
اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مُرد را بیاموزد…
به سمت و سوی انسان بودن قدم بگذاریم
همین بس که به سمت و سوی انسان بودن قدم بگذاریم و تبدیل شویم به همان کسی که باید باشیم،
مُحَرَم یعنی تکرار و تمرین انسان بودن،
اینکه دست بگذاریم بروی شانه های کسی که در درون ما نیست و عشق را فریاد زنیم راه از جایی نمیبرد.
اولین شرط انسانیت همین است اینکه نخواهیم چیزی باشیم که نیستیم.
معیار انسانیتِ انسان،ظاهر مهربان و دلسوز نیست درون آدمی باید بی آلایش باشد روحش پاک و بی فریب باشد.
محرم اتفاقی نیست که بشود تنها با لباسی سیاه و سینه زدن های همیشگی عزادار یک عمر ظلمت بود،
دل نباید سیاه بماند که اگر اینچنین باشد انسانیت معنایی پیدا نخواهد کرد..
یار دبستانی من با من و همراه منی…
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفهاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دلهای آدماش
دست من و تو باید این پردهها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کن