جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

تو را نمی‌دانم اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم…

تو را نمی‌دانم اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم.

تو را نمی‌دانم
اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم.
بی‌گمان اولین بوسه، عجیب به اردیبهشت می‌آید.
دارم فکر می‌کنم به باران.
اینکه باید دستِ کم چند آغوش زیرِ بارانش کنارت قدم بزنم.
باید موهایم را پشتِ گوشم بدهم،
یک نفس عمیق بکشم و لبخند به لب هایم بنشانم
و با خیالِ راحت بیایم به تو.. به داشتنت…
تو را نمی‌دانم، اما این دل که من می‌شناسمش بند است به عشق…
به اردیبهشت‌های دوست داشتنت…

جان باختن آسان است…

جان باختن آسان است

جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن
این لاشه نمی بینم شایسته ی قربانت
‏سعدی

چه کاری از من برمی‌آید ؟

چه کاری از من برمی‌آید ؟

چه کاری از من برمی‌آید ؟
وقتی عشق
تمام خودش را
می‌ریزد توی چشم‌های تو
و نگاهم می‌کند

مریم ملک دار

چرا محو تماشای منی؟

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

گفته بودی که:چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی ..

فریدون مشیری

برگ درختان مست عطر تو اند…

برگ درختان مَست عطر تو اند

برگ درختان
مَست عطر تو اند
که می ریزند
وگــــرنـه
عُریانی این همه درخت
به رُسواییش
نمــــــــــی ارزد..