آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک همچون گلوگاه پرنده ای هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند سالیان بسیاری نمی بایست دریافتی را که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است …
زندگی زیباست … دلخوریهایش زودگذر … شادیهایش هم می گذرد ! آنچه باقی می ماند ، کارنیکی است که شاید … گره ای از کار کسی گشوده باشد ، اشکی از چشمی برگرفته باشد … دل غمگینی را تسلی داده باشد جز این هیچ چیز نمی ماند … !
زن ها همیشه مادرند و مردها بچه … مثلا فرهاد ، مجنون ، پادشاه ، شاعر ، من ، هر کس که باشد همیشه دلش می خواهد یک زن در زندگیش باشد که مدام بهش رسیدگی کند و مراقبش باشد می گویند پشت سر هر مرد بزرگی یک زن ایستاده ، اما پشت سر هیچ زنی ، هرگز مردی نیست !