ما کاشفانِ کوچه های بن بستیم، حرف های خسته ای داریم، این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند…
گروس عبدالملکیان
من يک مهاجرم؛ از رويایی به رويایى ديگر…
رسول یونان
پرنده روی هوا و بر فراز چراغهای خطر در ارتفاع بیخبری میپريد و لحظههای آبی را ديوانهوار تجربه میکرد
فروغ_فرخزاد
دلتنگی خوشه انگور سیاه است لگد کوبش کن لگد کوبش کن بگذار ساعتی سربسته بماند مستت می کند اندوه
شمس_لنگرودی
من آن ابرم که میخواهد ببارد…
هوشنگ ابتهاج