باران هم روي ستمگر مي بارد و هم ستمديده، ولي بيشتر روي ستمديده مي بارد؛
زيرا ستمگر چتر ستمديده را ربوده است…
نه برای دیگران ، نه به خاطر چیزی ، برقص ، فقط به خاطر رقص ؛ بخوان ، فقط برای آواز ؛
آن گاه سرتا پای زندگیات ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود میگیرد .
این گونه زیستن ، آزاد بودن است….
اوشو
ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن …
دکتر شریعتی
هر متفکّرِ ژرف، از فهمیده شدن بیشتر میهراسد تا از بد فهمیده شدن.
بد فهمیده شدن شاید غرورش را بیازارد، امّا فهمیده شدن، دلش را، حسِّ همدردی اش را، حسّی را که همواره میگوید:
«وای! چرا شما خواهان آن-اید که روزگار بر شما به همان سختی-ای بگذرد که بر من گذشته است؟»
فردریش نیچه
اگر جرات زدن حرف حق را نداری دست کم برای آنهایی که حرف ناحق می زنند دست نزن!
گاندی