گاهی دلش سادگی می خواهد…
برای یک زن
هیچ چیز برتر و زیباتر از این نیست
که کسی عمق نگاهش را بخواند
که اگر روزی بی حوصله شد
بازخواستش نکنند !
همیشه که نباید
با موهایی اتو کشیده و صورتی گلگون حاضر شود
گاهی دلش سادگی می خواهد
دلش می خواهد
ساده ترین لباسش را بپوشد
به خیابان بزند
هوایی تازه کند
برای یک زن
هیچ چیز برتر و زیباتر از این نیست
که کسی حال روزهایش را بفهمد …
حاتمه ابراهیم زاده
فضای معلقیست…
فضای معلقیست
حجم سرد افکارم
نشانه های هستی
علامت سوال هایی
وارونه
آویزان از نخ تقدیر
قلاب های ماهیگیر پیری
«به نام خدا»
در حال سید آرزوهای معکوس این دنیا
گاهی به یک رگ مغزم می گیرد و می کشد
رشته خاطراتی
واضح تر از حس مفقود این لحظه را
شبیه سید یک ماهی مرده
در مردابی که تمساح ها تولید مثل می کنند
اسب های آبی خمیازه
و تنها گله گاوهای تشنه کشته می شوند
و من با کرجی کهنه
وسط آب می چرخم
به همراه دسته ای ماهی مرده