جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

یک چیز را از آب بیاموز…

مانند صخره نباش

یک چیز را از آب بیاموز :
آب با دیواره های سنگی بزرگی برخورد می کند ، اما با آنها مبارزه نمی کند .

در سکوت جریان می یابد و به آرامی به راهش ادامه می دهد ، اگر سنگ خیلی بزرگ باشد از کنارش رد می شود ،

اما کم کم … گرانیت در آب حل می شود سنگهای بزرگ به سنگریزه تبدیل می شوند .
در نهایت آب برنده می شود . و این زیبایی انرژی زنانه است .
مانند صخره نباش ! مانند آب باش ! ” نرم و زنانه باش ” و پیروزی از آن توست .

وقتی می گویم آب شو منظورم همین است : حل شو . آب تهاجمی نیست ،

مبارزه نمی کند ، راهش را بدون مبارزه پیدا می کند ، پیروزی بدون تسلط یافتن .

 

قدر این آدم ها را باید بدانیم….

به ساعت نگاه کردم

به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم.
وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند.
بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت. مرتب، همیشگی.
آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند. بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام می شود.
بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم،
قبل از شش و بیست دقیقه…

هوای صبح را از همه سو نفس می کشم….

میدوارم آنچه بر دلت جاریست و بر فکرت باقی ،برایت روایت شود..

هوای صبح را

از همه سو نفس می کشم.

دستی بر شاخساران بلند نیایش ‌

و دستی به هیاهوی روزی

و دغدغه نان،

لابه لای دقایق رها ساخته ام.

پروردگارا!

با اولین قدم هایم بر جاده های صبح،

نامت را عاشقانه زمزمه می کنم.

کوله بار تمنایم خالی است

و موج سخاوت تو، همچنان جاری.

نمی ایستم از حرکت

تا باران مهربانی ات نایستد.

سپاس و ستایش از آن توست که

با چنگ خورشید در پرده شب زده ای،

و صبح را …

چون جلوه جبروت خویش ،

بر عالم گسترده ای….

امیدوارم آنچه بر دلت جاریست و بر فکرت باقی ،برایت روایت شود..

پروردگارم بندگی ام را بپذیر….

شکوفایی روزت را سپاس میگویم که تاریکی شب را پایان می بخشد

پروردگارم …

شکوفایی روزت را سپاس میگویم که تاریکی شب را پایان می بخشد

و تاریکی شب را نظاره گرم که هیاهوی روز را سرانجام است؛

در این میان این “من” هستم که بالا میروم؛

پایین می آیم ؛

خوشحال و غمگین می شوم؛

تهی و سرشار می شوم و باز….

همان میشوم که بودم،

پروردگارم بندگی ام را بپذیر.

با یه بغل هوای تازه

سلام،صبح زیباتون بخیر

ﻣﯿﺪاﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ در ﻣﺮﺩﺍﺏ ﮔﻞ ﻣﯿﺪهد؟

ﻣﯿﺪاﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ در ﻣﺮﺩﺍﺏ ﮔﻞ ﻣﯿﺪهد؟

ﻣﯿﺪاﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ در ﻣﺮﺩﺍﺏ ﮔﻞ ﻣﯿﺪهد؟
برای ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨد در ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻫﻢ
ﻣﯿﺸود ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ……..
میشود زیبا بود….
ﻣﯿﺸود ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩ ….
ﻣﯿﺸود ﻗﻮﯼ ﺑﻮﺩ …
ﻣﯿﺸود ﺍﻣﯿﺪ ﺩاشت …..
ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﮔﻞ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

شبتون نیلوفری