خداوندا تو میدانی…
خداوندا …
خداوندا تو میدانی
که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین ؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن …
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من . . .
شبی همراه با یاد خدا داشته باشید
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود . . .
در حضور خارها هم
میشود یک یاس بود . . .
در هیاهوی مترسکها
پر از احساس بود . . .
می شود حتی
برای دیدن پروانه ها . . .
شیشه های مات یک
متروکه را الماس بود . . .
دست در دست پرنده
بال در بال نسیم . . .
ساقه های هرز این
اندیشه ها را داس بود . . .
کاش می شد حرفی از
ای کاش ” ها هرگز نبود . . .
هر چه بود احساس بود و
عشق بود و یاس بود . . .
از خدمت به خلق پشیمان مشو …
از خدمت به خلق پشیمان مشو ..
واگر کسی قدر خوبی تورا ندانست غمگین مشو
چون گنجشک ها هرروز آواز می خوانند وهیچ کس تشکر نمی کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می دهند
نگاه مردم به تو متفاوت است ..
یک نفر تورا بد می بیند..
ودیگری تورا خوب ..
ویکی دیگر تورا جذاب ..
وشخصی دیگر تورا هیچ حساب نمی کند ..
تنها خداست که تورا آنگونه که هستی می بیند …
پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده …