به جانت کز میان جان ز جانت دوستتر دارم به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
عشق ما دهکدهیي ست که هرگز به خواب نمیرود نه به شبان و نه به روز، و جنبش و شور حيات يک دَم در آن فرو نمینشيند … احمد شاملو
هر کس به تمنایی رفته است به صحرایی ما را که تویی منظور خاطر نرود جایی . . . سعدی
کسی از تو چون گریزد که تواَش گریزگاهی … سعدی
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر آن مهر بر که افکنم ؟ آن دل کجا بَرم ؟
حافظ