جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

حواست را خوب جمع کن

حواست را خوب جمع کن

حواست را خوب جمع کن
نکند گیج هوایش بشوی
خیسِ بارانش
یا مست بهار نارنج های
کوچه و خیابانش
این “اردیبهشت”
از آن لعنتی های دوست داشتنی ست
که در آن عاشق شدن
آی میچسبد!

کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم

کیستی که اینگونه

کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم.
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانه‌ی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!
کیستی که من
جز او
نمی بینم و نمی یابم ؟!
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور
زیبا و روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد از
فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده.
کیستی
ای مهربان ترین؟ …

و اگر می‌‌نویسم دوست دارم بدانی

متن عاشقانه نیکی فیروزکوهی

و اگر می‌‌نویسم
دوست دارم بدانی
در خلا دنیایِ بی‌ جاذبه از نبودنت
عجیب معلقم
می‌چرخم
و می‌‌چرخم
و می‌چرخم
و در چشم‌های ناباورِ یک سرگردانِ دلتنگ
کسی‌ رامی بینم
شبیهِ خودم
که هنوز عاشقِ کسی‌ ‌ست شبیهِ تو

نیکی‌ فيروزكوهى

میا‌‌نِ خاطراتِ بی‌ شمارمان

میا‌‌نِ خاطراتِ بی‌ شمارمان
ای آشنا !!
به بودنت
ادامه بده
از اولین آغوش
هزار شب هم که بگذرد
باز ستاره بی‌ قرار وُ
مهتاب بی‌ قرار وُ
این دل بی‌ قرار است
.
نيكى فيروزكوهي

دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور، کجا، یا چه وقت…..

پابلو نرودا

دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور، کجا، یا چه وقت؟
چه آسان دوستت دارم
بی هیچ غرور یا دشواری
“تو “را اینگونه دوست دارم
چون طریقی دیگر برایش نمی دانم
آن چنان به هم نزدیکیم که دست های تو بر گردنم
گوئی دست های من است
و آن طور در هم تنیده ایم که
وقتی چشمانت را می بندی
من به خواب می روم
پابلو نرودا