جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

بوی یلدا را میشنوی؟

بوی یلدا را میشنوی؟ انتهای خیابان آذر ... باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ... قراری طولانی به بلندای یک شب.... شب عشق بازی برگ و برف... پاییز چمدان به دست ایستاده .... عزم رفتن دارد.... ..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست .. دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد .... آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ... پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر.....

بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر …
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان …
قراری طولانی به بلندای یک شب….
شب عشق بازی برگ و برف…
پاییز چمدان به دست ایستاده ….
عزم رفتن دارد….
..آسمان بغض میکند …میبارد…خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ….
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد

دستی تکان میدهد ……قدمی برمیدارد سنگین و سرد

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز… و….تمام میشود …
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی …رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر…..

بگذار خود را گم کنم در عشق ، در عشق

فريدون مشيري

من دل به زيبايي به خوبي مي‌سپارم
دينم اين است
من مهرباني را ستايش مي‌کنم
آيينم اين است
من رنج ها را با صبوري مي‌پذيرم
من زندگي را دوست دارم
انسان و باران و چمن را مي‌ستايم
انسان و باران و چمن را مي‌سرايم
در اين گذرگاه
بگذار خود را گم کنم در عشق ، در عشق
بگذار از اين ره بگذرم با دوست ، با دوست

فريدون مشيري

بیدار و امیدوار باش خورشیدی در راه است …………._یلدا

بیدار و امیدوار باش خورشیدی در راه است .............

آری خورشید ثابت کرد :

حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد ، حتی اگر به بلندای یلدا باشد …

بیدار و امیدوار باش

خورشیدی در راه است ………….

من مرد خداحافظي هميشگي نيستم

من مرد خداحافظي هميشگي نيستم

مرا تصديق کني يا انکار
مرا سرآغازي بپنداري يا پايان
من در پايان پايان ها فرو نمي روم
مرا بشنوي يا نه
مرا جستجو کني يا نکني
من مرد خداحافظي هميشگي نيستم
باز مي گردم ؛ هميشه باز مي گردم

نادر ابراهيمي 

پدرم نقاش عجیبی بود…

ایمان بیاورید به خدایی که به پیچک فرمود: نرده را زیبا کن! - سهراب سپهری

پدرم نقاش عجیبی بود…
رنج هایی می کشید که هیچ کجا ندیده ام،
خواستید سری به آثارش بزنید،
به مادرم خیره شوید او تمام رنج هایش را به جان خریده !!!