گاهی اوقات قرار است در پیله ی درد نم نمک شاپرکی خوشکل و زیبا بشوی گاه انگار ضروریست بگندی در خود تا مبدل به شرابی خوش و گیرابشوی
ﺑﻌضے ﺁﺩﻡﻫﺎ… ﻧﺎﺧﻮاسته.. ﻫﻤﯿشه متهم ﺍﻧﺪ … ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳڪوﺗﺸﺎن… ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺸﺎن… ﮔﺬﺷﺘﺸﺎن … بی ڪینهﺑﻮﺩﻧﺸﺎن … کمک نخواستنشان.. بی آزار بودنشان.. ﮔﻮیی ﺟـــــﺎن ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍی ﺍﺗﻬﺎﻡ بستن … ﻭ ﺍﺯ همه ﺑﺪﺗﺮ ﺍینکه… ﺧﻮبیﻫﺎﯾـــﺸﺎڹ ﺯﻭﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میﺷﻮﺩ…
عشق همین است، همین که تو چاقویی هستی که من دائما در زخم هایم پیچ و تابش می دهم .. کافکا
یک سمت تویی و عشق: مرگی ساده یک سمت جهان به قتل من آماده! می ترسم! مثل بچّه گنجشکی که در دست دو بچّه ی شرور افتاده
سیدمهدی موسوی