گر آمدی خبرم كن در خانه بمانم كه از اندوه نميرند شمعداني هاي منتظر و ماهي هاي حوض و لبخندی كه به شوق بر لبانم ميبندد كه تو بيايي و كسي خانه نباشد… سيدعلى صالحى
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می مانند مهدی اخوان ثالث