پدرم کارگر بود
مرد با ایمانی
که هر بار نماز می خواند
خدا
از دست هایش خجالت می کشید!
سابیر هاکا
چقدر جای سوره ای به نام پدر خالیست… که این گونه آغاز شود : قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میداد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت… قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست…
شهره توکلی