دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد …
مولانا
مشرق و مغرب اَر روَم وَر سوی ِ آسمان شوم نیست نشان زندگی تا نرسد نشان ِ تو
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیچ، دانی که پس از عمر، چه ماند باقی؟ مهر است و محبت است و باقی همه هیچ! “مولانا”
ﺍﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻧﮕﺸﺎﯾﯽ ﺯ ﺭﻩ ﺑﺎﻡ ﺩﺭﺁﯾﻢ ﮐﻪ ﺯﻫﯽ ﺟﺎﻥ ﻟﻄﯿﻔﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼِ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ ..!
ﻣﻮﻻﻧﺎ
چون بوی توام آمد، از گور برون جَستم!