هر شب طنین سوت قطاری از ایستگاه میگذرد دنبالهی قطار انگار هیچگاه به پایان نمیرسد انگار بیش از هزار پنجره دارد و در تمام پنجرههایش تنها تویی که دست تکان میدهی
آنگاه در چارچوب پنجرهها شب شعله میکشد با دود گیسوان تو در باد در امتداد راه مهآلود در دود دود دود…