ساكت و سنگين است برف مثل ِ حرف هاي نگفته سطرهاي جدا مانده از شعري براي تو مي بارد مي شكند آب مي گردد و فراموش مي كند سررشته ي حرفي را كه در دل ِ زمستان ِ من بود
ياور مهدی پور