شکوفه می دهد ، درخت تنهایی من شاخه های خشکیده اش یادگار زخمهای کهنه است که از کوران نامردیها بر جای مانده است با بوسه هایت آبباری کن این سرو شکیبا را بگذار میوه های این درخت طعم محبت بدهد
دیر آمدی پاییز جان! دیر آمدی! بر شاخههای خشکیدهی دلم برگی برای ریختن نمانده است…