چه بر سر من آمده
ديگر از دوريت نمى ترسم
از اينکه نيستى
و از ترس نبودنت نمى هراسم و نمى ميرم!
چه بر سرم آمده
که به وقت خدا حافظى
اينچنين بى باک
از تو رُوى بر ميگردانم
و از ترس دلتنگى و دورى
بارها و بارها سر بر نمى گردانم!
راستى تو بگو
چه بر سر من آمده…!
تريستان تزارن