جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

من درختى خشك و بى بارم كه پايش آب نيست

من درختى خشك و بى بارم كه پايش آب نيست

من درختى خشك و بى بارم كه پايش آب نيست
آسمانم گرچه در شبهاى من مهتاب نيست
دوستت دارم ولى از ترس پنهان مى كنم
تازگيها عاشقى در بين مردم باب نيست
كاش يك شب باز مهمانم شوى، باور كنم
اين كه مى بينم تويى ليلاى زيبا، خواب نيست
مثل فرهادم ولى من تيشه بر دل مى زنم
خوب مى دانم كه او اندازه ام بى تاب نيست
عاقبت يك روز من هم دل به دريا مى زنم
در مرامِ پاكبازان ترسِ از سيلاب نيست

ساكت و سنگين است برف…

ياور مهدی پور

ساكت و سنگين است برف
مثل ِ حرف هاي نگفته
سطرهاي جدا مانده از شعري
براي تو
مي بارد
مي شكند
آب مي گردد و فراموش مي كند
سررشته ي حرفي را
كه در دل ِ زمستان ِ من بود

ياور مهدی پور

نظری به کار من کن_عطار نیشابوری

http://www.parsnaz.ir/images/2014/10/705446114-parsnaz-ir.jpg

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

عطار نیشابوری

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ_عاشقانه

دل تنگی

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ …
ﺗﻨﮓ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ …
ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺗﻨﮕﯽ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ …
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ …
ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﻬﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ …
ﺍﻭ ﺭﺍ …
ﺩﺭ ﺗﻨﮓ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ …
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ …
ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ …
ﺭﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ …
ﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻡ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ …
ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ…

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد
زمانی از حقیقتهای ما افسانه می سازد

سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد

مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر “تشنگی” پیمانه می سازد

مپرس از من چرا در پیله مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد

به من گفت: ای بیایان گرد غربت! کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هر جا می نشیند، لانه می سازد

مگو شرط دوام دوستی، دوری ست، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد.