پشت شیشه برف می بارد در سکوت سینه ام دستی ، دانه ی اندوه می کارد …
فروغ فرخ زاد
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻮﺩ ! ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﺪ …
گراهام گرین
بنشین مرو حکایت وقت دگر مگو شاید نماند فرصت دیدار دیگری ! جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز بنشین مرو ، مرو ، که نه هنگام رفتن است !
فریدون مشیری
عشق آمد و دردم از جان گریخت ، آغاز از پایان آغاز شد … “شاملو”
آن که باورت دارد یک قدم جلوتر از کسی ست که دوستت دارد! گوته