جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند….

چرا که مرا نمی شناسند و علت بر دار شدنم را نمی دانند

حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند، جماعتی فریب خورده یا زرگرفته و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و به او سنگ می زدند

و حلاج لب فرو بسته بود.

نه سخنی به اعتراض می گفت و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز که از آن کوی می گذشت، سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد.

منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید و به فریاد از درد نالید.

پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند گلایه ای نکردی، مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست.

چرا که مرا نمی شناسند و علت بر دار شدنم را نمی دانند،

شبلی اما از ماجرا باخبر است. از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،نه سنگ پرانی و ملامت !!