جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

من پيوسته از تو گريخته ام…

با بزرگواری تمام حاضري مرا ببخشی..

من پيوسته از تو گريخته ام
و به اتاقم ، کتابهايم ، دوستانِ ديوانه ام
و افکارِ ماليخوليائی ام پناه برده ام
قبول دارم که کلّه شق بودم
اما تو هم همواره فقط در پی اثبات سه چيز بودی :
اول آنکه در اين ارتباط بی تقصيری
دوم آنکه من مقصرم
و سوم ، با بزرگواری تمام حاضري مرا ببخشی..

 فرانتس کافکا

من گمان می‌کردم…

حمید مصدق

من گمان می‌کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چار‌فصلش همـه آراسـتگی‌ست
من چـه می‌دانستــــم
دل هر کس دل نیست …

حمید مصدق

خسته تر از من …

نیکی‌ فیروزکوهی

خسته تر از من … سایه ام
زانو میزند کنارِ گریز‌های من
افسوس می‌خورد
رنج می‌‌برد
صبوری می‌کند با کسی‌ که
بودن را
به خودش
و به سایه‌ای که زانو میزند کنارش
بدهکار است

نیکی‌ فیروزکوهی

کمک کن چمدانش را ببندد

کمک کن چمدانش را ببندد

وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می‌زند
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که گاه و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود .