امشب از خوابِ خوش گریزانم که خیال تو خوش تر از خواب است فروغ فرخزاد
آن روزها رفتند و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی در ازدحام پر هیاهویِ خیابانهای بی برگشت و دختری که گونه هایش را با برگهای شمعدانی رنگ میزد، آه اکنون زنی تنهاست…!
فروغ فرخزاد
هیچ صیادی در جوی حقیری كه به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد كرد