ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن …
دکتر شریعتی
آنقدر مدارا کردهام که دیگر مدارا عادتم شد وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند …
سیمین دانشور
روزهای رفته به چوب کبریت های سوخته می مانند جمع آوری شده در قوطی خویش هر کاری می خواهی بکن آن ها دوباره روشن نمی شود و روزی سیاهی آن ها دستت را آلوده می کند روزهای چوبی ات را باید از همان آغاز بیهوده نمی سوزاندی
هيچ چيز از اين مايوس كننده تر نيست كه اميدهايی به وجود بيايد و بعد باز از بين برود …
مارگارت اتوود
نگذار زخمهایت، تو را به کسی که نیستی، تبدیل کند.
پائولو کوئلیو