گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!» مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی ..
فریدون مشیری
کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه می شود
عقربه ها دوتا یکی می پرند
اما همین که می روی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را می گیرند ثانیه های بی تو
ولنتاین مبارک