متــــــــــرسک دلتنگ کلاغ شد
وقتی که دید تنها همدش
همان کلاغیست که هر روز صبح
روی سرش می نشیند و نوک می زند …
دوست داشتنت را پنهان کردم…!! نه از دست تو … از ترس روزگار … روزگاری که همه ی دوست داشتنی هایم را از من گرفت