جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

ﺩﺭ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ…

ﺩﺭ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﺩﺭ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻃﻨﯿﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮑﺖ
ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ
ﻭﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ
ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﮐﻨﺪ
ﻭﺗﻮ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ
ﺑﭽﻪ ﯼ ﻫﺠﺪﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ………
ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﻋﺎﺷﻘﯽ

چرا بود و چرا نیست ؟

چرا بود و چرا نیست ؟

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود ؟ کجا رفت ؟
چرا بود و چرا نیست ؟

شهریار

دانه ی اندوه می کارد …

فروغ فرخ زاد

پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام دستی ،
دانه ی اندوه می کارد …

فروغ فرخ زاد

ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ …

ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ،
ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻮﺩ !
ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﺪ …

گراهام گرین

زندگیه دیگه !

زندگیه دیگه !

زندگیه دیگه !
گاهی خسته میشی …
اونقد که دوس داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش …
یه مدت بری سراغ خودت …
هیچ کاری نکنی …
حتی نفسم نکشی …
اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی, میبینی …
یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده و تو هم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی …
گم میشی …
و هیچی توی دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیتی…!

مواظب خودتون باشیدگم نشید….