تکستدونی

اگر ماه را به‌دست می‌آوردم، اگر عشق کفایت می‌کرد، همه چیز عوض می‌شد.
اما کجا می‌توانم این تشنگی را سیراب کنم؟
کدام دلی است، کدام خدایی است که برای من عمق یک دریاچه را داشته باشد؟
در این دنیا یا در آن دنیا هیچ نیست که در حد من باشد.
با این همه، می‌دانم و تو هم می‌دانی فقط کافی بود که ناممکن میسر شود.

آلبر کامو 

سپاسی فزاينده از بخت دارم
كه شد يار تا بار ديگر بهاری ببينم
گلی بر سر شاخساری ببينم
هوايی بنوشم
نوايی برآرم
نگاری ببينم…
‌
فریدون_مشیری

نگاه کن،
تو می‌دمی و
آفتاب می‌شود…
…
فروغ فرخزاد

تنهایی آدم ها,
بزرگ است، خیلی بزرگ،
شایدم به وسعت یک دریاست،
اما!
برای پر کردنش
یک لیوان محبت کافیست…!

گابریل گارسیا مارکز

دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور، کجا، یا چه وقت؟
چه آسان دوستت دارم
بی هیچ غرور یا دشواری
“تو “را اینگونه دوست دارم
چون طریقی دیگر برایش نمی دانم
آن چنان به هم نزدیکیم که دست های تو بر گردنم
گوئی دست های من است
و آن طور در هم تنیده ایم که
وقتی چشمانت را می بندی
من به خواب می روم
پابلو نرودا