جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

مي روم اما نمي پرسم ز خويش ره كجا منزل كجا… – فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد

مي روم ، اما نمي پرسم ز خويش
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟

بوسه مي بخشم ، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه ، را معبود كيست؟

آه ، آري ، اين منم ، اما چه سود
” او” كه در من بود ، ديگر نيست، نيست

مي خروشم زير لب ، ديوانه وار
“او” كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟

” فروغ فرخزاد “

خــدايــــــــــا . . . ._ فروغ فرخزاد

خــدايــــــــــا . . . .

خــدايــــــــــا . . . .
مي دانم اين روزها از دستم خسته اي
کمي صبر کن خوب مي شوم…
بگذار باران بزند
دلم بگيرد
ميروم زير آسمانت
دستهايم را مي سپارم به دستت
سرم را مي گيرم به سمتت
قلبم مالِ تو
اشک هايم که جاري شود
مي شوم هماني که دوست داري
پاک
استوار
اميدوار
بگذار باران بزند…!!!

پدرم ميگفت زن بايد گيسوانش بلند و چشمانش …

فروغ فرخزاد

پدرم ميگفت: زن بايد گيسوانش بلند و چشمانش درشت باشد!
مادرم، هرگز موى بلند نداشت
و چشمانش دلخواه پدرم نبود..!
مادرم ميگفت: زيبايى براى مرد نيست..!!
مرد بايد ،دستهايش زمخت ،
و گونه هايش آفتاب سوخته باشد..!
پدرم ،زيبا و جذاب بود،
نه دستان زمختى داشت و نه گونه هاى آفتاب خورده..!
ولى هرگز نگفتند،
كه زن بايد عاشق باشد،
و مرد لايق..!
عشق را سانسور كردند..!
من سالها جنگيدم
تا فهميدم كه بى عشق ،
نه گيسوان بلندم زيباست و نه چشمان سياهم..!
و نه مردى با دستان زمخت و گونه هاى آفتاب سوخته ،
خوشبختيم را تضمين ميكند..!

فروغ فرخزاد

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم_ فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را

در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

 فروغ فرخزاد

در قلبم بهشتی جاودانی است

فروغ فرخزاد

کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه ‌غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است

فروغ فرخزاد