شازده كوچولو: آخرشم اونایی واسم ميمونن که اصن روشون حساب باز نکرده بودم
و گذاشته بودمشون حاشیه ی زندگیم
روباه روزنامه روى ميز رو برداشت عينكشو زد و گفت:
اوناهم منتظرن بیاریشون وسط که برن