جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

دلتنگی مترسک…

کلاغ

متــــــــــرسک دلتنگ کلاغ شد

وقتی که دید تنها همدش

همان کلاغیست که هر روز صبح

روی سرش می نشیند و نوک می زند …

شب می آید….

فروغ فرخزاد

شب می آید
و پس از شب ‚ تاریکی
پس از تاریکی
چشمها
دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها …
و صدای آب
که فرو می ریزد قطره قطره قطره از شیر
بعد دو
نقطه سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهایی

فروغ فرخزاد

بی هوا در کوچه پس کوچه های خیال قدم می گذارم…

چتر

چَتــــرَم را برمی دارم

بی هوا در کوچه پس کوچه های خیال قدم می گذارم

هوای دِلـــَم که ابری باشد

به آسمان کاری ندارم هر لحظه احتمال بارش می دهم

هوای دلم که ابری باشد

از پَس قرص ها هم دیگر کاری ساخته نیست

هوای دِلَـــم که ابری باشد

دوباره با خیالت خودم را آرام می کنم …