چون بوی توام آمد، از گور برون جَستم!
مولانا
من و تو جمعه و شنبه بودیم ! هر چقدر من به تو نزدیک بودم تو از من دور بودی
آنجا که آسمان دریا را لمس می کند به ملاقاتم بیا و جایی که جهان آغاز می گردد به انتظارم بنشین.
آدم وقتـی يـه حـس تکـرار نشـدنی رو بـا يکـی تجـربه ميکـنه ،
ديگـه نميتـونه اون حـس رو بـا کـس ديگـه ای تجـربه کنـه ،
بعضـی حـس هـا خـاص و نـاب هسـتند ؛
مثـل بعضـی آدم هـا !
بود . . . تلخ ترین کلمه ای که میشناسم کلمه ای برای ترجمه ی تمام حسرت دنیا بود . . . یعنی دیگر نیست،یعنی تو ماندی و حجم سنگین تنهایی صدایی که دیگر نخواهی شنید تمام هست هایی که نیست شد یک جای خالی بود . . . یعنی دیگر نیست