جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

تکه یخی که عاشق ابر عذاب میشود … – شعر

تکه یخ

تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود 
سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود
روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها
کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند
صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

خاطرات کهنه مان را ورقی می زنم… – آموزنده

خاطرات پیر مرد

خاطرات کهنه مان را ورقی می زنم…
در ذهن زمان
چه ساده رفتی
اما من…
ردپای رفتنت را دنبال کردم
به دیواری رسیدم
نوشته بودی…من رفتنی بودم
تا خواستم راه رفته را باز گردم
پیر شده بودم…
پیــــــــــــر…

آهای لیلی به قصه ی خودت برگرد،اینجا مجنون …

آهای لیلی برگرد

آهای… لیلی به قصه ی خودت برگرد!
اینجا مجنون به همه ی لیلی ها “محرم” است

سکوت کردم تا دلت برایم تنگ شود … – فراموشی

سکوت کردم

سکوت کردم تا دلت برایم تنگ شود

غافل از این که فراموش میشوم…

حکایت توست که با من اوج گرفتی و شدی مال دیگری

پروانه شدی

کرم زشت بود پیله بست پروانه شد،
زیبا شد رفت
حکایت توست که با من اوج گرفتی و
شدی مال دیگری!