فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم حافظ
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی حافظ
بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين کاين اشارت ز جهان گذران ما را بس حافظ
ﺁﺧﺮﺍﻻﻣﺮ ﮔﻞ ﻛﻮﺯﻩ ﮔﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺷﺪ
ﺣﺎﻟﻴﺎ ﻓﻜﺮ ﺳﺒﻮ ﻛﻦ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ کنی
حافظ
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد حافظ