تو نمی دانی مردن وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگی ست!
احمد شاملو
مرگم باد ! اگر لحظه ای کوتاه بیایم از تکرار این پیش پا افتاده ترین حرف که دوستت دارم … دوستت دارم ؛ به نجابت باران قسم …
دیگر هیچ چیز نمی خواهد مرا تسکین دهد. دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب و غروبت مرا می سوزاند. من به دنبالِ سحری سرگردان می گردم. احمد شاملو
سخت است فهماندنِ چیزی به ملتی که برای نفهمیدنِ آن حقوق میگیرند.
شاملو
در نگاه ات، همهٔ مهربانی هاست قاصدی، که زندگی را خبر می دهد ،
و در سکوت ات همهٔ صداها فریادی که بودن را تجربه می کند…