و اگر مینویسم دوست دارم بدانی در خلا دنیایِ بی جاذبه از نبودنت عجیب معلقم میچرخم و میچرخم و میچرخم و در چشمهای ناباورِ یک سرگردانِ دلتنگ کسی رامی بینم شبیهِ خودم که هنوز عاشقِ کسی ست شبیهِ تو
کیستی که من اینگونه بهاعتماد نامِ خود را با تو میگویم کلیدِ خانهام را در دستت میگذارم نانِ شادیهایم را با تو قسمت میکنم به کنارت مینشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب میروم؟ □ کیستی که من اینگونه به جد در دیارِ رؤیاهای خویش با تو درنگ میکنم؟ احمد شاملو
حبابها را دوست دارم با تو با خودشان با دنیای رنگی آدم ها با آدمهای رنگ به رنگ صادقند … میتوانی آن طرفشان را ببینی حتی دلشان هم برای تو میترکد وقتی که غصه داری حبابها را دوست داشته باشیم صادقند و دل نازک نیکی فیروزکوهی