جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

در من زنی‌ می‌رقصد…

در من زنی‌ می‌رقصد

در من زنی‌ می‌رقصد
من به تبلورِ لحظه می‌‌اندیشم
به سماجتِ دخترانِ معصوم به افسونِ عشق
به کشاکشِ پر تردیدِ خاطراتِ خوب از روز‌های دور
من به رویشِ خوش یمنِ دستهایت بر اضطرابِ بی‌ پایانِ گیسوانِ سیاهم به آب و آینه
به آرامشِ سایه ها
به آفتاب
من به تو می‌‌اندیشم
به تو می‌‌اندیشم و در من, یک شرقی‌ عصیانی
بی‌ هیچ مجالی …
بر ویرانه‌های خاموشِ روحِ رنجیده ام، پای میکوبد
و دیوانه وار می‌رقصد

آه ‌ای باورِ مطلقِ روزگارم !!!
پاییز در راه است … بیا

نيكى فيروزكوهي

پنجره را به سبز سبز دنیا باز کنم

پنجره را به سبز سبزِ دنیا باز کنم

و من می‌‌توانم
یک صبحِ زیبا
پنجره را به سبز سبزِ دنیا باز کنم
و بی‌ هیچ هراسی از زخم‌های درونم
به همسایه بگویم
سلام
سلام

نيكى فيروزكوهي