جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

گرم است…

گرم است

گرم است

بازارِ پوشاکِ زمستانی

در شهر گویی قحطِ آغوش است

دوست داشتم میگفتی‌ باید با هم صحبت کنیم…

دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندم گل کفش‌هایم را روی پادری خانه پاک کنم

دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندم
گل کفش‌هایم را روی پادری خانه پاک کنم
و وقتی‌ بر می‌گردم
تو آنجا ایستاده باشی‌ با فنجان قهوه ات
خسته از نبودن‌های من
سیگارت را پک بزنی‌
و آمدنم را زیر چشمی تماشا کنی‌
دوست داشتم میگفتی‌ باید با هم صحبت کنیم
بعد دستهایم را می‌‌گرفتی‌ ، بی‌ آنکه صحبتی‌ کنیم

نیکی‌ فیروزکوهی

عشق اگرچه حرف ربط نیست….

عشق اگرچه حرف ربط نیست

عشق اگرچه حرف ربط نیست
ربط می‌دهد مرا به تو
شوق را به جان
رنج را به روح
همچنان که باد
خاک را به دشت
ابر را به کوه.

سیدعلی میرافضلی

من تو را تصویر خواهم کرد…

من از تو دنیا را خواهم ساخت. و برای تو، دنیا را خواهم ساخت.

من تو را تصویر خواهم کرد
تو را به رنگ،
به نور،
به آوازهای رنگین تبدیل خواهم کرد.
تو را به گل،
به کوه، و به رودخانه های خروشان تبدیل خواهم کرد.
من از تو دنیا را خواهم ساخت.
و برای تو، دنیا را خواهم ساخت.
و برای تو دنیا را،
اگر سخنم را باور نمیکنی
هنوز قدرت دوست داشتن را باور نکرده ای

نادر ابراهیمی

فسیلِ پنج انگشت…

مردی از قرن‌ها قبل بر موی زنی در قرن‌ها بعد دست می‌کشد.

فسیلِ پنج انگشت
افتاده بر فسیلِ گیسوانی آشفته
افتاده بر دیواره‌ی غار،
انگار
مردی از قرن‌ها قبل
بر موی زنی در قرن‌ها بعد دست می‌کشد.
.
گروس عبدالملکیان