جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

بانوی بی تن _علیرضا لک

بانوی بی تن
ابهام عجیب آینه
تردید ناتمام باران
در بارش ظهر یک تابستان …
تو را هرگز ندیده ام
اما خوب می دانم
روی بند رختی
که دو سوی جهان را به هم آویخته است
چون پیراهنی گل دار
در آغوش بادها رها شده ای
و به هر قاصدک
نشان آشیانه خورشید می دهی !
آری بانو
خوب می دانم !
چون سالهاست
قاصدکی
به ایوان خانه ام نیامده است …

علیرضا لک