دلتنگی
میانِ وجودت زبانه میکشد
وقتی
تمام غروبهای جمعهای که به دلت آشناست،
تنها یک تشابهِ اسمیست با
نبودنهای کسی که دیگر نیست..
دلتنگی
میانِ وجودت زبانه میکشد
وقتی
تمام غروبهای جمعهای که به دلت آشناست،
تنها یک تشابهِ اسمیست با
نبودنهای کسی که دیگر نیست..
برایت آرزوهای ساده می کنم
آرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببینی
و صبح ها
هنگامی که چایت را می نوشی
آفتاب روی گونه ات بنشیند
آرزو می کنم
کتاب های خوب بخوانی
آهنگ های خوب گوش کنی
با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی
که هیچ وقت دیر نیست
بودن چیزی که دوست داری باشی…
روزبه معین
عشق مثل مهِ اول صبحه که با اولین پرتو خورشید واقعیت محو میشه.
چارلز بوکفسکی
ابریشم سیاه دو چشمت
یاد آور شبی زمستانی است
من بی ردا
بدون وحشت دشنه
شادمانه خواب می رفتم
ابریشم سیاه دو چشمت
خانه ی من است
آن خانه ای
که در آن خواب می روم
و می میرم.
خسرو گلسرخی
میدانم نمیدانی
چقدر دوستت دارم
و چقدر این دوست داشتن همه چیزم را
در دست گرفته است
میدانم نمیدانی
چقدر بیآنکه بدانی میتوانم دوستت داشته باشم
بیآنکه نگاهت کنم
صدایت کنم
بیآنکه حتی زنده باشم
میدانم نمیدانی
تا بحال چقدر دوست داشتنت
مرا به کشتن داده است …
حافظ موسوی