ببند یک نفس ای آسمان دریچه ی صبح
بر آفتاب، که امشب خوشست با قمرم
سعدی
ببند یک نفس ای آسمان دریچه ی صبح
بر آفتاب، که امشب خوشست با قمرم
سعدی
چَتــــرَم را برمی دارم
بی هوا در کوچه پس کوچه های خیال قدم می گذارم
هوای دِلـــَم که ابری باشد
به آسمان کاری ندارم هر لحظه احتمال بارش می دهم
هوای دلم که ابری باشد
از پَس قرص ها هم دیگر کاری ساخته نیست
هوای دِلَـــم که ابری باشد
دوباره با خیالت خودم را آرام می کنم …