جارچیکو | فروشگاه محصولات دست ساز و خانگی

تو را نمی‌دانم اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم…

تو را نمی‌دانم اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم.

تو را نمی‌دانم
اما این اردیبهشت دارم به داشتنت فکر می‌کنم.
بی‌گمان اولین بوسه، عجیب به اردیبهشت می‌آید.
دارم فکر می‌کنم به باران.
اینکه باید دستِ کم چند آغوش زیرِ بارانش کنارت قدم بزنم.
باید موهایم را پشتِ گوشم بدهم،
یک نفس عمیق بکشم و لبخند به لب هایم بنشانم
و با خیالِ راحت بیایم به تو.. به داشتنت…
تو را نمی‌دانم، اما این دل که من می‌شناسمش بند است به عشق…
به اردیبهشت‌های دوست داشتنت…

آدم های هم فرکانس،همدیگر را پیدا می‌کنند

آدم های هم فرکانس،همدیگر را پیدا می‌کنند

آدم های هم فرکانس،همدیگر را پیدا می‌کنند! حتی از فاصله های دور از انتهای افق‌های دور و نزدیک
انگار این‌ها باید در یک مدار باشند. یک‌روزی،یک‌جایی باهم برخورد می‌کنند، آن‌وقت می‌شوند همدم، می‌شوند دوست، می‌شوند رفیق
اصلا می‌شوند هم شکل. حرفهایشان می‌شود آرامش، خنده‌هایشان، کلامشان می‌نشیند روی طاقچه دل هم. نباشند دلتنگ هم می‌شوند. مدام همدیگر را مرور می‌کنند و از هم خاطره می‌سازند. یادمان باشد حضور هیچکس در زندگی اتفاقی نیست…

دخترها، بی‌دلیل بابائی نشده‌اند

دخترها ؛ بی‌دلیل بابائی نشده‌اند

دخترها ؛

بی‌دلیل بابائی نشده‌اند
دخترها می‌دانند که
هربار دلشان
از نامردی‌های “دنیا” بگیرد
دستی ایمن و مردانه
به‌ دور از حسِ نیاز
روی سرشانذنوازش می‌شود
که جز “عشق”
عطر دیگری ندارد

حرﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ…

حرﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ

حرﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ
ﮐﻪﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ؛
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ..
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ …
ﺁﺭﺍﻡ …ﺁﺭﺍﻡ ….
ﺑﻌﺪ ﭼﮑﻪ ﭼﮑﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﻟﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺴﺮﺍﻧﺪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ … ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ..
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭمی تواند ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺁن همه ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺖ …
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ!

نگاه کن، تو می‌دمی

نگاه کن، تو می‌دمی

نگاه کن،
تو می‌دمی و
آفتاب می‌شود…

فروغ فرخزاد