عشق مثل همین بادهای کویریست
مگر نیاید، وقتی آمد چشم ها را کور میکند
محمود دولت آبادی
عشق مثل همین بادهای کویریست
مگر نیاید، وقتی آمد چشم ها را کور میکند
محمود دولت آبادی
زخمی اگر بر قلب بنشیند ؛
تو ، نه می توانی زخم را از قلبت وابکنی
و نه می توانی قلبت را دور بیندازی
زخم تکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد ، قلبت هم نیست
زخم اگر نخواهی باشد ، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی
قلبت را چگونه دور می اندازی ؟ زخم و قلبت یکی هستند
محمود دولت آبادی
مردم را که میشناسی !
مردم از ترسوها خوششان نمیآید، اگرچه خودشان چندان هم شجاع نیستند.
آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند. اگرچه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند.
این مردمی که من دیدهام خود به خود حامی قدرت هستند .
پشت کسی هستند که توانا باشد. اما اگر آن قدرت ضعیف شود، مردم خود به خود از او دور میشوند .
اگر قدرتی که میپسندند از پا در بیاید ،
آنوقت همین مردم لگدش میکنند و از رویش میگذرند، همین مردم…!
محمود دولت آبادي
زن حقیقت عشق را زود تشخیص می دهد، با حس نیرومند زنی !
و اگر دبه در می آورد، از آن است که عشق هم برایش کافی نیست !
او بیش از عشق می طلبد، جان تو را !
محمود دولت آبادی
بیا وداع کنیم خان برارم
بیا وداع کنیم
اگر بنا باشد کسی از ما بماند
همان به که تو بمانی
کینه ی تو به کار این دنیا بیشتر می آید تا عشق من
كليدر – محمود دولت آبادی